گنج دلم...

سلام؛من میخوام دعایی که خیلی دوستش دارم رو تو این صفحه شکلاتی بنویسم تا هر وقت دلم براش تنگ شد بیام بخونمش... تواین دعا همان کلماتی هست که خدا در روز به آتش انداختن حضرت ابراهیم بهش یاد داده... این گنج دلمو توصحیفه مهدیه خوندم با عنوان:

« دعا برای حفظ شدن در برابر دجال» 

خدایا،خدایا،خدایا، تو کسی هستی که تمامی مخلوقات از تو هراسان و ترسان هستند، ای روشنی بخش نور، تو کسی هستی که از خلق خود در حجاب و پنهان هستی و نور هم نمیتواند نورایتت را درک کند،خدایا،خدایا، خدایا، تو بلندمرتبه ای هستی که بر عرش خودت که بالاتر از آسمان هایت می باشد استیلا و برتری یافتی، پس عظمت و جلال  تو را هیچ یک از مخلوقاتت نمی تواند وصف کند، ای روشنی بخش نور، همانا اهل آسمان ها از نور تو،نور گرفته اند و اهل زمین در پرتو روشنایی تو روشنی یافتند. خدایا ، خدایا، خدایا، تو کسی هستی که غیر تو خدایی نیست، تو بالاتر از آن هستی که برایت شریکی باشد و بزرگتر از آن هستی که برایت فرزندی باشد و بزرگوارتر از آن هستی که برایت همانند و شبیهی باشد و برتراز آن هستی که برایت ضد و مخالفی  باشد، پس تو خدایی هستی که به تمامی زبان ها ستایش شده ای و کسی که در تمامی مکان ها عبادت و پرستش شده ای و کسی هستی که در تمامی ساعات و لحظات یاد شده ای، ای روشنی بخش نور؛ تمامی نورها با وجود نور   تو خاموش هستند، ای صاحب ملک هر مالکی؛ غیر تو همه چیز فانی و نابود می شود، ای کسی که ابدی هستی و تمامی زنده ها –غیر از تو- می میرند. خدایا، خدایا،خدایا، ای بخشنده مهربان؛ آن گونه مرا مورد مهر و رحمت خویش قرار بده که آتش خشم و غضب تو را خاموش کند و عذابت را از من بازدارد و از جانب تو سعادت و خوشبختی را رزق و روزی من فرماید و به وسیله آن در جایگاهی که بندگان نیکوکارت در آنجا ساکن هستند، ساکن شوم، ای مهربان ترین مهربانان؛ای کسی که زیبایی را آشکار میکنی و زشتی را می پوشانی، ای کسی که بنده ات را به گناهش مؤاخذه نمی کنی و پرده دری نمیکنی، ای دارای عفو عظیم؛ ای کسی که گذشت نیکو داری، ای کسی که مغفرت و بخشش او فراگیر است، ای کسی که دست رحمت او برای همه باز است، ای صاحب تمامی رازها و ای پایان تمامی شکایت ها(دادرسی تمامی شکایت ها به او ختم می شود)،ای صاحب الطاف بزرگ،ای بزرگترین بحشنده، ای کسی که به بندگان قبل از استحقاق آنان نعمت بخشیدی، پروردگارا، پروردگارا،ای آقا و سرور، ای کلبه آمال و آرزوها و ای نهایت اشتیاق. خدایا، خدایا، خدایا، از تو می خواهم که هیأت مرا در آتش جهنم زشت و بدترکیب نکنی.

دیشب که داشتم اینو مینوشتم مثه همیشه شاید یه فکر اومد تو ذهنم، ترسیدم که هر چی نوشتم بپره! چند ثانیه بعد واقعا پرید!!!2 تا نظر دارم:

 اولی: بیخیال! شاید بتونم مطلب بهتری بنویسم،شایدم سرعت تایپم بالاتر بره، شایدم این یه مسئله است که بتونم دید + امو پرورش بدم!!!!!!!

دومی: شاید قرار نیست من اینا رو بنویسم و....و

نتیجه اخلاقی: دید آدما نسبت به همه مسائل اطراف 2 جوره، چه بهتر که بتونم دید + داشته باشم!!!

دلم از الان بهتر باش!!!!

سلام به هر کسی که ممکنه این نوشته رو بخونهُ راستش من اینو مینویسم که بهم امید و انرژی بده تا بتونم درست زندگی کنم؛من از خدا دور شدمُ لااقل اینطوری فکر میکنم؛من میخوام درست زندگی کنم با آرامش و امید...برای کسانی که وافعا دوسشون دارم باید چیکار کنم که همه جوره درست باشههههههههههه............... من میخوام برای اینکه رفتارامو تثبیت کنم هر چیزی که یاد میگیرمو بنویسم تا ۱۰۰٪  درست؛ تو زمان درست ازشون استفاده کنم؛تا بحال شنیدی:< زمان اشتباهُ مکان اشتباه> که به بدشانسی تعبیر میشهُ خب پس خوبه که از تجربه های دیگران در زمان و مکان مناسب استفاده کنم این طوری فکر میکنم به جای بدشانسیُ خوش شانسی نصیبم میشه......واغعا راه درست زندگی کردن چیه؟؟؟  

داستان مداد...!

  

سلام دوستان عزیزِِ؛حلول ماه مبارک رمضان رو به همه ی شما تبریک میگم... دوست دارم خودمو جای مداد این داستان بزارم تا بتونم دید بهتری نسبت به همه چیز اطرافم داشته باشم... 

پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت.
بالاخره پرسید:
- ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟
پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت :
- درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم .
می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی .
پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید .
- اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام .
- بستگی داره چطور به آن نگاه کنی.
در این مداد 5 خاصیت است که اگر به دستشان بیاوری ، تا آخر عمرت با آرامش زندگی می کنی
صفت اول :
می توانی کارهای بزرگ کنی اما نباید هرگز فراموش کنی که دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند .
اسم این دست خداست .
او همیشه باید تو را در مسیر ارده اش حرکت دهد .
صفت دوم :
گاهی باید از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی . این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار ، نوکش تیزتر می شود .
پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی .
صفت سوم :
مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه از پاک کن استفاده کنیم .
بدان که تصیح یک کار خطا ، کار بدی نیست . در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری مهم است.
صفت چهارم :
چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست ، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است .
پس همیشه مراقبت درونت باش چه خبر است .
صفت پنجم :
همیشه اثری از خود به جا می گذارد .
بدان هر کار در زندگی ات می کنی ردی به جا می گذارد و سعی کن نسبت به هر کاری می کنی هوشیار باشی و بدانی چه می کنی.