در کمال ناباوری برگشتم با کوله باری از غم و ناامیدی... هر وقت که دارم ناامید میشم وقتی لب چاقوام میامو به این وب سر میزنم... خدا من پریشان حال را به دست پرمهر و محبتت میسپارم... زندگی گرچه میگذره ولی خب میگذره.. ناامید چرا باید بود وقتی خورشید هنوز هر صبح همه جا را پر از مهربونیاش میکنه...من میخوام کوله بار غمو رها کنم همین جا بزارمش و با امید دوباره و شروعی تازه آغاز کنم... من زندگی رو با تموم بدیاش رها میکنم... من از این پس آرام و رهایم
سلام عزیزم.خیلی قشنگ می نویسی.به نظرم کار خوبی می کنی که می خوای غمارو فراموش کنی.
سلام دوست گرامی
شما هم مثل بنده مدتی نبودید
امیدوارم همیشه با نا امیدی ها به همین شکل رفتار کنید و زندگیتون سرشار از امید و آرزو باشه
براتون آرزوی موفقیت و کامیابی میکنم
در پناه حق